به گزارش «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛ اول _ اگر در روزهای پایانی بهمن ماه ۵۷ به میان مردم عموما انقلابی کوچه و بازار میرفتید و از آنها سوال می کردید که چرا انقلاب کردید؟ به چه انگیزه ای این همه زندانی و تبعیدی و شهید دادید و با چه هدفی حکومت شاهنشاهی را سرنگون کردید؟ متفق القول جواب می دادند: برای اسلام. انقلاب کردیم تا قوانین اسلام را در کشور پیاده کنیم. انقلاب کردیم تا در سایه اسلام با تبعیض و نابرابری و بیعدالتی و تضاد طبقاتی بجنگیم. انقلاب کردیم تا نسلی مسلمان تربیت کنیم تا زمینه ساز ظهور شوند و ....
اما امروز اگر به میان جوانانی که چه در ظاهر و چه قلبا و باطنا طرفدار انقلاب هستند و در جبهه خودیهای نظام دسته بندی میشوند بروید و از آنها بپرسید مهمترین دغدغه این روزهای نظام و انقلاب چیست؟ بدون شک و قریب به یقین این کلمه را خواهید شنید: انرژی هستهای!
بگذریم...
دوم_ اینکه ما با صدای بلند بر سر حاکمیت داد بزنیم چیز خیلی خوبی است. اینکه بتوانیم تجمع برگزار کنیم و عده ای همفکر خودمان را دور هم جمع کنیم و عقایدمان را فریاد کنیم و بدون ترس از عواقب رفتارمان خودمان را به دوربینهایی که صدا و تصویرمان را شکار میکنند نشان دهیم و از سیاستهایی که با آنها مخالفیم انتقاد کنیم بسیار اتفاق مبارکی است. اصلا از ویژگی های جامعه اسلامی است که مردم از حاکمانشان بدون ملاحظه، انتقاد کنند. اصلا این حرف را که انتقاد باید نرم و ملایم باشد را قبول ندارم! مگر ابوذر که یک استخوان شتر را بر سر عثمان کوفت و فریاد زد: «لعنت بر تو که فقرا را فقیرتر و اغنیا را غنی تر کردی»، نقد نرم و پیچیده در هزارجور لفافه را بلد نبود؟! بسیار خوب اما...
اما ای کاش میشد چنین امکانی را برای همه اقشار و تفکرات و سلایق سیاسی و فرهنگی فراهم کرد نه فقط یک قشر خاص.
بگذریم!
سوم_ یادم هست چند سال قبل در یک نشست خبری رئیسجمهور سابق، در جواب حرف های تند یک خبرنگار منتقد (انگار آن زمان خبرنگار منتقد هم وجود داشته!!) گفت: «هرچه خواستی گفتی اما در این مملکت، احمدی نژاد تنها کسی است که میتوانی اینگونه بی پروا از او انتقاد کنی» این را شاید راست میگفت خدابیامرز! ظاهرا در کشور ما دیواری کوتاه تر از دولت وجود ندارد و کم هزینه ترین نوع انتقاد، نقد از دولت و دولتمردان است. تا جایی که میبینیم مجلس قانونی را تصویب کرده، شورای نگهبان تاییدش کرده، به دولت ابلاغ شده و در مرحله اجرا، تمام فحش ها نثار دولت میشود یا در موضوع معضلات فرهنگی مثل بدحجابی، با وجود یکی دو جین سازمان عریض و طویل فرهنگی _یک قلمش صداوسیما با آن بودجه و قدرت نفوذ شگفت آور بازهم همه کاسه کوزهها بر سر دولت میشکند.
بگذریم!
چهارم_ این روزها که بازار نقادی بی پروا و تاختن بیملاحظه به دولت در موضوع هسته ای داغ بود(و بیشتر حرف هایشان هم حق است و معتقدم دارند درست میگویند)، تجمعهای ریز و درشت در اعتراض به روند مذاکرات برگزار میشد و در نهایت نظم و بدون حاشیه و درگیری به سرانجام میرسید، و حتی این وسط یک عده آدم خوشحال و از هفت مملکت خلاص! راه به راه تجمعات چند ده نفری(!) در اعتراض به ورود خانمها به سالن والیبال برگزار میکردند و خنده دار (شاید هم گریه دار) اینکه به نتیجه هم میرسیدند، داشتم فکر میکردم چقدر خوب میشد اگر این حساسیت و غیرت در مورد خیلی مسائل دیگر هم به جوش میآمد.
تصور کنید یک تجمع جلوی بانک مرکزی برگزار میشد در اعتراض به این شیوه بانکداری! مگر ربا جنگ با خدا نبود؟
تصور کنید عده ای جلوی صدا و سیما جمع می شدند و سوال میکردند که ۲۰ شبکه و ۲۴ ساعت شبانه روز و آن همه هزینه چه خروجی داشته است؟ مگر صداوسیما قرار نبود دانشگاه باشد؟
یا مثلا جلوی قوه قضائیه جمع میشدیم و از مسئولانش میپرسیدیم که چطور یک نفر با آن همه جرم اقتصادی و امنیتی اظهر من الشمس فقط ده سال زندانی میگیرد و یک کاریکاتوریست یا نویسنده منتقد دو برابر آن!
بگذریم!
پنجم_ اصلا تو میدانی انرژی هسته ای چقدر مهم است؟ میدانی چقدر استفاده پزشکی و صنعتی دارد؟ این را که حتما شنیده ای که نفت ما بزودی تمام میشود و ما به یک منبع انرژی جایگزین احتیاج داریم؟
باید بگویم بله می دانم و همه حرفهایتان را پیرامون روند مذاکرات قبول دارم. اما یک چیز را هم میدانم و آن این است که اگر هفتاد و پنج میلیون سانتریفوژ از بهترین نوعش داشته باشیم و تمام برقمان را از هسته ای تامین کنیم و تمام بیمارانمان را با این فناوری درمان کنیم و صنعت و کشاورزی را با کمک آن به حد اعلا برسانیم و حتی به قول امام راحل کاری کنیم که در تمام آمریکا مسجد بسازند و همه مردم دنیا مسلمان شوند، اما توی کشور خودمان،در عدالت اجتماعی لنگ بزنیم، فقر و تضاد طبقاتی را در خیابانهای شهر ببینیم، در دانشگاه هایمان هرچیزی داشته باشیم جز اسلام، و فساد در ادارهها و سیستم اقتصادی مان موج بزند، ما هیچ کار نکرده ایم رفقا، هیچ کار!
بگذریم!
آخر_ اگر در روزهای پایانی بهمن ماه ۵۷ از مردم انقلابی سوال میکردید که چرا انقلاب کردید؟ میگفتند برای پیاده کردن اسلام در کشور و ساختن یک نسل انقلابی که زمینه ساز ظهور شود.
ای کاش امروز بعد از ۳۶ سال از خودمان بپرسیم که چقدر موفق بوده ایم؟ در بانکداریمان، در دانشگاههایمان، در اداراتمان، بازارمان، دادگاه هایمان، اصلا در خیابانهایمان؟ چقدر اسلام را به متن جامعه و زندگیمان آورده ایم؟
انرژی هسته ای یکی از مظاهر تمدن است که باید داشت و حقمان است و دولت هم حق ندارد آن را کم بها از دست بدهد؛ اما ما آمده بودیم که یک تمدن اسلامی بسازیم و تا روزی که در خیابان های شهر، یک گرسنه پابرهنه، ویراژ رفتن ماشینهای چند صد میلیونی را تماشا میکند، ما تمدنی نساخته ایم که بخواهیم برایش صنعت هسته ای بسازیم. این بدان معنا نیست که نظارت بر کار دولت را تعطیل کنیم و دیگر درباره مذاکرات حرف نزنیم؛ بلکه به این معنی است که مراقب باشیم دشمن، حواسمان را از اهداف بزرگترمان پرت نکند.
سید علیرضا ابطحی، دبیر سیاسی جامعه اسلامی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
که هسته ای اینقدر مهم نیست تا جایی که کشور در مسائل دیگر لنگ میزند ؛ این چه توجیهی است ؟؟
اگر کشور با وجود این سرمایه های عظیم معدن و دریا و نفت و کویر و جنگل و همچنین سرمایه عظیم انسانی ؛ اینقدر لنگ میزند بخاطر این هست که حرف رهبر همه جا رو زمین مانده .. و هرکی سوار خر خودش است و برای رسیدن به مقام و پول و حرص تمام نشدنی اش ، میتازد ...
اینه که مشکلات نه تنها حل نیمشه بلکه عمیق تر و فاجعه آمیز تر میشه ، برای اینکه بدنیال اسلام سفیانی هستیم نه اسلام ناب
ولی وقتی نظر رهبری رو هسته ای قطی هست یعنی این اولویت است و بعد با دست به دست دادن و دل به دادن من و تو ؛ برسیم به باقی مشکلات
نه همینی که تا اینجا با نثار خون بهترین جوانانمان بالا آوردیم ول کنیم تا سقوط کنه و تمام زحمت ها و هزینه ها ، هیچ بشه . اون هم به این بهانه واهی ....
پس باید عزم راسخ کرد و اولین کاری که از دستمان بر می اید را انجام داد و هر باری که رو زمین مانده بدون تو و منی کردن ، برداشت
و این میشه که مشکلات حل میشه و هسته ای هم جای خودش داریم ..
چرا مسائل کاملا بی ربط را به هم کاملا گره میزنید .. واز این گره زدن میخواهید چی ازش در بیارید ؟ جز شبهه انداختن به مسائل قطعی و اظهر من الشمس ؟؟؟